معنی الهه اتش

حل جدول

الهه اتش

وستا


اتش

آذر


الهه

رب النوع، بت

رب‌النوع

لغت نامه دهخدا

اتش

اتش. [اَ ت َ] (اِخ) جدّ محمد وطی پسران حسن صغانی انباری که از محدثان بوده اند.


اتش بیک

اتش بیک. [] (اِخ) محلی در مغرب میانه ٔ آذربایجان.

فارسی به عربی

اتش

ضوء، نار


الهه

الاهه


اتش زدن

اشعل، حرق، ضوء، نار


اتش بازی

مشعل

فارسی به آلمانی

اتش

Anfeuern, Feuer (n), Feuern, Anstecken, Beleuchten, Erhellen, Leicht, Licht (n), Schein (m)

فرهنگ معین

الهه

(اِ لا هِ) [ع.] (اِ.) مؤنث اله.

فرهنگ عمید

الهه

نیمه‌خدای مؤنث، ایزدبانو،

نام های ایرانی

الهه

دخترانه، در اعتقادات قدیم، نیمه خدایی که نماینده انواع خاص بوده و به صورت زنی تجسم می شده است

مترادف و متضاد زبان فارسی

الهه

اله، بت، رب‌النوع، صنم

معادل ابجد

الهه اتش

742

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری